دوستانه
محمد مهدی جونم یه دوره همی دوستانه به مناسبت خونه ی جدید تو خونمون داشتیم خاله حکیمه و خاله سمیرا غزل و سحر و سایدا عزیز دلم تو طبق معمول آروم و خندون بودی سحر جون دوست کوچولوت خیلی از تو خوشش میومد به عنوان یه کودک یه ساله خیلی خلاق بودپشت روروئکت می ایستاد و با تو روروئک سواری میکرد حتی وقتی هم که خوابیدی اومده بود کنارت نشسته بود و نگاهت میکرد انشاالله زود زود تو هم بزرگ میشی و تو این مهمونیا حسابی شیطونی میکنی هرچند همین حالاشم پابپای بچه ها بودی با روروئکت خیلی بچه ها رو دوست داری و شکر خدا تو جمع های اینطوری خیلی راحتی داشتم عکسا رو نگاه میکردم دیدم تو خیلی از عکسا مات سا...